یک افسانه از کتاب برادران گریم

افسانه‌ها همیشه برای من شگفت‌انگیزند. اینجا یک افسانه از کتاب برادران گریم را به فارسی می‌گذارم.

روزی روزگاری یک بلبل هزاردستان و یک کلمره (موجودی شبیه مار که در انگلیسی به آن کرم کور گفته می‌شود) که هر کدام فقط یک چشم داشتند در کنار هم در یک خانه زندگی می‌کردند. زندگی آن‌ها پر از صلح و آرامش و هماهنگی بود.



تا این که یک روز که بلبل برای یک جشن عروسی دعوت شده بود به کلمره گفت: «من به یک عروسی دعوت شده‌ام و نمی‌خواهم با فقط یک چشم در آن‌جا ظاهر شوم. آیا ممکن است محبت کنی و چشمت را به من قرض بدهی؟ قول می‌دهم فردا که از مهمانی برگشتم آن را به تو پس بدهم».


کلمره از روی مهربانی قلبی‌اش چشمش را به بلبل قرض داد و بلبل با آن به عروسی رفت. اما فردایش بلبل که از داشتن دو چشم بسیار خوشنود شده بود و از داشتن دید در هر دو طرف خودش لذت برده بود حاضر نشد چشم کلمره را به او پس بدهد.


پس کلمره قسم خورد که انتقام چشمش را از فرزندان و نوه‌های بلبل خواهد گرفت.


بلبل پاسخ داد: «باشه! ولی تو من را پیدا نخواهی کرد. من لانه‌ام را بر شاخه‌های درخت لیندن خواهم ساخت. در جایی بسیار بسیار بسیار بلند. جایی که هر قدر هم تلاش کنی نمی‌توانی پیدایش کنی.»



پس از آن همیشه همهٔ بلبل‌های هزاردستان دو چشم دارند و کلمره‌ها هیچ چشمی ندارند. اما هر کجا که بلبل هزاردستان لانه‌اش را می‌سازد، یک کلمرهٔ کور در بوته‌های زیر آن زندگی می‌کند و مدام تلاش می‌کند به لانهٔ او برسد و تخم‌هایش را از لانه بردارد و بخورد.