دو استکان چای در دست وارد اتاق شد.ببخشید،خیلی طول کشید عزیزم.آخه هنوز دم نکشیده بود.بی توجه به صدای زنگ ادامه داد: از وقتی تو رفتی، دیگه بچه ها هم بهم سر نمیزنن. انعکاس نور خورشید در قاب عکس روبرو گرمای خاصی به وجودش میداد.
Comments
No comments yet. Be the first to react!