ما و نسبت‌مان با سند راهبردی

تا کی باید در مقابل تصویب سند راهبردی نرم‌افزار آزاد بگوییم نه؟ نقش ما در تصویب این سند چه باید باشد؟

دولت، به لحاظ جایگاه و نفوذی که در عرصه‌های مختلف زندگی مردمان یک سرزمین (و حتی فراتر از آن) دارد همواره موضوعی مهم برای بحث است. وقتی موضوعی، دارای جوانب اجتماعی و سیاسی است، خواه نا خواه پای دولت و نسبت آن با موضوع به پیش می‌آید. دیدگاه‌های متفاوتی در خصوص نوع و حدود نقش ایفاکردن دولت در مسائل وجود دارد. یک سوی طیف، دولت مقتدری می‌خواهد که در همه شئون، حضور پررنگ داشته باشد و در سوی دیگر طیف، با وجود هر مرکزیتی از جمله دولت مخالفت می‌ورزد.

نگاه من، دولت محور نیست. نگاه من، جامعه محور است؛ جامعه‌ای که اشخاص آن مسئول هستند و برای ارزش‌هایشان اگر لازم باشد می‌جنگند. با این وجود، من دولت را حذف نمی‌کنم. آن را تبلیغ و تقویت هم نمی‌کنم. بلکه جامعه را به مطالبه‌گری از دولت برای نیل به ارزش‌ها فرامی‌خوانم. دولت برای ماست و این ما هستیم که باید دولت را وادار کنیم برای ما کار کند نه علیه ما.

#نرم‌افزار_آزاد و ارزش‌های آن، فراتر از سطح فردی است. اساسا جنبش نرم‌افزار آزاد، بیش از آنکه یک جنبش فنی باشد (که اصلا نیست) یک جنبش اجتماعی است. (هر چند متاسفانه خیلی از افرادی که در آن نقش ایفا می‌کنند، دانش سیاسی/اجتماعی کافی ندارند تا اهمیت وجوه اجتماعی این جنبش را درک کنند) به واسطه اجتماعی بودنش، خواه نا خواه بحث دولت به میان می‌آید. و این مساله در همه این سال‌ها یکی از بحث‌های بی‌حاصل و بی‌محصول جامعه نرم‌افزار آزاد ایران بوده است. پاسخ غالب به موضوعاتی که عنوان دولت هم به شکلی در کنارش (نه حتی در بطن آن) مطرح باشد یکی است: نه.

چرا نه به دولت؟

این موضوع را بهتر است خود دوستانی که فقط می‌گویند نه توضیح دهند نه من. اما من درک خودم و موضع سلبی خودم را در نسبت به نقش دولت اینجا مطرح می‌کنم. اساس و بنیاد جنبش نرم‌افزار آزاد بر جامعه استوار است. حتی با وجود بازیگران مهمی مثل بنیاد نرم‌افزار آزاد و پیشگامان متن‌باز و…، این جامعه است که بار اصلی این جنبش را بر دوش می‌کشد. و اساسا به همین دلیل است که دولت‌ها و شرکت‌های تجاری بزرگ نتوانسته‌اند این جنبش را زمین بزنند. مرکزیتی به آن معنای مطرح در دنیای انحصاری (انحصار سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، فناوری و…) در آن معنا و وجود ندارد. از این رو، هر اقدامی که محوریت جامعه را در توسعه و به‌کارگیری نرم‌افزارهای آزاد دچار خدشه کنه از دید من محکوم است. این موضوع را بیش از این باز نمی‌کنم. این مقاله کشش این بحث را ندارد و فکر هم نمی‌کنم در این جا ضرورت داشته باشد.

نسبت ما و دولت

نگاه جامعه‌محور من که متشکل از یک جامعه مسئول و مطالبه‌گر است، به دنبال پیش‌برد و نزدیک شدن به اهداف و تحقق و عینیت بخشیدن هرچه بیشتر به ارزش‌های جامعه است. وقتی می‌گویم مسئول منظورم این است که من، اول از خودم مطالبه می‌کنم که اگر شعار فلان می‌دهی، برای انجام شدنش چه می‌کنی؟ بعد از جامعه همین سوال را می‌کنم. اما سوال من از دولت این نیست. من از دولت می‌خواهم که برای این ارزش‌ها کاری بکند. این خواستن، نه تنها عار نیست، نه تنها نشانه وابستگی و وادادگی به دولت و قدرت نیست بلکه یک رویکرد عملی برای تحقق جامعه‌ای است که بیش از گذشته، ارزش‌های ما را در خود متبلور می‌بیند.

چرا دولت مهم است؟

خیلی طبیعی است که این سوال پیش بیاید که اگر ما یک حرکت جامعه‌محور هستیم، پس چرا باید به دولت تکیه کنیم؟ پاسخ من این است: قرار نیست تکیه کنیم! ما از همان اول باید بدانیم که قرار نیست به دولت تکیه کنیم. قرار است دولت را به جلو فشار دهیم. قرار است از دولت کار بکشیم در جهت تحقق هر چه بیشتر ارزش‌های‌مان. و این حرف، حرف تازه‌ای نیست. ریچارد استالمن در موارد بسیاری خطاب به دولت‌ها و به خصوص مدارس، از لزوم استفاده از نرم‌افزارهای آزاد و گفتن از فلسفه نرم‌افزار آزاد برای دانش‌آموزان سخن گفته است. همین الان کارزاری توسط بنیاد نرم‌افزار آزاد اروپا (FSFE) با عنوان «پول عمومی، کد عمومی» (Public Money? Public code!) در جریان است.

دلایل بسیاری را می‌توان برای لزوم توجه به دولت‌ها به نرم‌افزار‌ آزاد ذکر کرد. از آن بین به این موارد اشاره می‌کنم:

  • دولت‌ها، از بودجه عمومی استفاده می‌کنند. بودجه عمومی نباید صرف تولید محصولات انحصاری شود.
  • دولت‌ها، به واسطه گستردگی‌شان و تاثیرشان در چرخش امور در کشور، بر موارد بسیاری از جمله فناوری رایج در جامعه مؤثر هستند. دولت‌ها نباید نرم‌افزارهای انحصاری را به جامعه تحمیل کنند.
  • دولت‌ها به واسطه جایگاهی که در سیاست‌گذاری آموزشی کشور دارند، نباید ذهن نسل‌های بعدی را با تفکرات انحصارگرایانه و محصولات انحصاری پر کنند.
  • در بسیاری موارد، یا نرم‌افزار نقش زیرساختی ایفا می‌کند یا نقشی بسیار پررنگ در زیرساخت‌های کشور دارد. زیرساخت‌های کشور نباید وابسته به نرم‌افزار، استاندارد یا پروتکل‌های انحصاری باشد.

این فهرست را می‌توان ادامه داد. اما فعلا همین موارد برای منظور این مقاله کفایت می‌کند.

با دولت چه کنیم؟

به طور کلی، مطالبه کنیم که در موارد بالا، دولت‌ها به سمت نرم‌افزارهای آزاد و تفکر و فلسفه پشت آن حرکت کنند. اما ساده‌انگارانه خواهد بود اگر تصور کنیم دولتی که خودش (جز در موارد استثنایی) محصول گردهم آمدن افرادی است که در یک نظام انحصاری و انحصارزده رشد کرده‌اند، بیاید و خودش به صورت خودجوش چنین کاری کند. فراموش نکنیم که دولت، به لحاظ ماهیت و البته امکانات و منابعی که دارد، هدفی استثنایی و البته بسیار استراتژیک برای کسانی است که به دنبال کندن از این منابع هستند (خواه انحصاری خواه آزاد). پس چه کاری باید کرد؟ پاسخ من این است: هر کاری لازم است؛ هر کاری که می‌شود! در پایین‌ترین سطح، با صدای بلند مطالبه کنیم. در سطح میانی، اگر می‌توانیم کاری را که دولت باید انجام دهد و نمی‌دهد را در اطراف‌مان اجرا کنیم، کوتاهی نکنیم(مثلا آزاد کردن رایانه‌های یک مدرسه یا کتاب‌خانه یا…) در سطح بالاتر، اگر لازم است، مشاوره دهیم، توان فنی در اختیار بگذاریم. اگر نیاز به ساز و کارهای قانونی است، در تدوین درست این ساز و کار کمک برسانیم. و می‌دانیم که این کمک، کمک به دولت نیست. کمک به دولت برای پاسخ به مطالبات ماست. ما برای دولت کار نمی‌کنیم بلکه دولت برای ما کار می‌کند.

جایگاه سند راهبردی چیست؟

اینجا قصد بحث حقوقی در خصوص اهمیت وجود یک سند بالادستی برای توسعه و به‌کارگیری نرم‌افزارهای آزاد در سطح حکومتی ندارم. به همین مقدار بسنده می‌کنم که وجود یک سند مناسب، می‌تواند سدّی قانونی در برابر بروز بسیاری از انحرافات باشد. قطعا این سند می‌تواند بد تنظیم شود و منجر به ایجاد نوع دیگری از انحصار شود که به جامعه و حتی به آزادی نرم‌افزار ضربه بزند. مساله من این است که چه عاملی می‌تواند به معنای واقعی، منجر به تصویب یک سند درست و مهم‌تر از آن، اجرای درست آن سند شود؟ پاسخ من روشن است: جامعه نرم‌افزار آزاد. من فرض را بر این می‌گذارم که کسی با اصل وجود قانونی برای الزام حرکت دولت به سمت استفاده و توسعه نرم‌افزارهای آزاد وجود ندارد.

در خلا خودخواسته‌ای که متاسفانه جامعهٔ عمدتا منفعل نرم‌افزار آزاد ایران در نسبت با دولت ایجاد کرده است، تمام فضای سیاست‌گذاری و تخصیص منابع و… عملا در محاصره انحصارگرایان قرار گرفته است. در چنین فضایی، گام نخست ما باید تلاش برای تصویب یک #سند_راهبردی بالادستی درست باشد که جوانب مختلف امر را برای صیانت از ارزش‌ها و دست‌آوردهایی که نرم‌افزار آزاد برای جامعه دارد دیده باشد. مشخصا این امر نیازمند بررسی دقیق و موشکافانه نسخه موجود پیش‌نویس سند راهبری است. در این گام، باید از موضع انفعالی (واکنش‌های غیرمسئولانه مانند آنکه صرفا بگوییم «نه») در مقابل سند راهبدی خارج شده و شروع به نقد اصولی و ریزبینانه آن کنیم. و البته، از آن‌جایی که حقوق‌دان در جامعه نرم‌افزار آزاد نداریم (و حتی کسانی هم که اندکی دانش سیاسی دارند را طرد می‌کنیم) نقد ما لازم نیست نقد حقوقی باشد. ما می‌توانیم از خلاهای موجود در سند بگوییم. می‌توانیم مواردی را مطرح کنیم که به نظرمان باید در سند راهبردی دیده شوند ولی الان وجود ندارند. می‌توانیم، نکات کلیدی را که باید در سند دیده و صیانت شوند بیان کنیم تا متخصصان تنظیم اسناد حقوقی در آن چهارچوب اقدام به تنظیم سند کنند.

اما مهم‌تر از تصویب یک سند خوب، اجرای آن سند است. همین الان در کشور بسیاری قوانین خوب و مترقی داریم که در حال خاک خوردن هستند. اگر نظارت و مطالبه‌گری از طرف جامعه وجود نداشته باشد، پیدا شدن یک فرد یا گروه سیاسی که بیاید و روی آن قوانین دست بگذارد و تلاش کند آن قوانین اجرایی شوند یک استثنا خواهد بود. سند راهبری نیز از این امر مستثنی نیست. مهم‌تر از سند راهبردی، چشمان تیزبین جامعه نرم‌افزار آزاد است که باید بر عملکرد حکومت در اجرای سند نظارت کند. ما باید مدام اشتباهات اجرایی سند را با صدای بلند مطرح کنیم تا اطمینان یابیم که سند به درستی اجرا می‌شود.

الان چه کنیم؟

قابل حدس است که پاسخ من این باشد که «هر کاری که می‌توانیم». اما به عنوان یک مصداق، ما در پایان جشن روز آزادی نرم‌افزار ۹۸، یک بیانیه دادیم و در آن، چند مورد از مطالبات‌مان را از حکومت بیان کردیم. به لطف همان انفعال موجود در جامعه، این بیانیه اصلا در خود جامعه هم دیده نشد چه برسد به بازتاب آن فراتر از جامعه نرم‌افزار آزاد. اما این حرکت، شاید یک شروع نمادین بود بر مطالبه‌گری بیشتر و و با صدای بلندتر. ما باید با صدای بلند، جامعه و دولت را به سمت استفاده و توسعه نرم‌افزارهای آزاد فرابخوانیم. البته فراخوانی ما برای دولت باید به سمت الزام آن برود تا بتوان اطمینان یافت که این کار تداوم خواهد یافت.

تا رسیدن به آن نقطه، ما می‌توانیم در سطح فردی و گروهی، اول خودمان را آزاد کنیم بعد اطرافیان‌مان را. می‌توانیم به مدارس برویم و با دانش‌آموزان از اهمیت آزاد بودن منابع و زیرساخت‌ها برایشان بگوییم. من اینجا نمی‌خواهم فهرست ارائه دهد. می‌خواهم بگویم که هر فرد خودش باید بتواند تشخیص دهد که در چه جایی، چه کاری می‌تواند بکند که به سمت جامعه‌ای آزادتر حرکت کنیم. همان کار را، فارغ از اندازه‌اش انجام دهد. تدوین درست سند راهبردی و نظارت بر اجرای صحیح آن، تنهای یک از این کارهاست.