لباس پادنیرو

آچانِ مخترع لباسی ساخت که نیروهای وارد بر آن وارونه بودند

در زمانی و در مکانی، آچانِ مخترع لباسی ساخت که نیروهای وارد بر آن وارونه بودند. با خود می‌اندیشید که پس از پوشیدنِ این لباس، به سمتِ هر چه حرکت کنم، از آن دور می‌شوم و از هر چه دور شوم، به آن نزدیک می‌شوم. هر کس هلم دهد، من را کشیده است و هر کس من را بکشد، هلم داده است.

با این تصورات، لباس را پوشید و روشنش کرد.

ناگهان از زمین جدا شد و شترق به سقفِ خانه‌اش کوبیده شد.

_ ای وای! نیروی گرانش رو حساب نکردم!