چرا روی ویرگول و دیگر بسترهای انحصاری وبلاگ‌دهی نمی‌نویسم؟

انتشار خبر تعطیلی قریب‌الوقوع میهن‌بلاگ بهانه‌ای شد تا سرانجام در مقاله‌ای بگویم که چرا بسترهای غیرآزاد را برای بلاگ‌نویسی انتخاب نکرده‌ام.

بسترهای بسیار زیادی برای بلاگ‌نویسی وجود دارند. خودم در گذشته‌های دور وبلاگی روی بلاگفا داشتم. گزینه‌های مشابه دیگری هم در ایران وجود دارند و البته گزینه‌های دیگری هم بودند که بسته شده و به تاریخ پیوستند. افزون بر این بسترها، ویرگول هم هست که مشابه مدیوم، یک شبکه اجتماعی بلاگ‌نویسی است؛ جایی که می‌توان در آن علاوه بر انتشار مطلب، دیگران را هم دنبال کرد. اما با وجود محبوبیتی که این بسترها دارند، تصمیم من دوری کردن از آن بود.

مشکل چیست؟

اجازه دهید مستقیم به اصل مطلب بپردازم و بگویم که چرا تصمیم گرفتم در ویرگول و سایر بسترهای غیر آزاد مطلب ننویسم.

یک شبکه اجتماعی بسته است

بر خلاف بسترهایی مثل بلاگفا که هنوز در همان وضعیت دهه‌های گذشته گیر کرده‌اند و صرفا بستر انتشار مطلب هستند، ویرگول تلاش کرده است یک شبکه اجتماعی برای بلاگ‌نویسی باشد. همین امر باعث افزایش محبوبیت آن شده است. با این وجود، ویرگول مانند مدیوم، یک شبکه اجتماعی بسته است. مانند هر شبکه اجتماعی بسته دیگری (مانند توییتر، فیس‌بوک، اینستاگرام و…) شبکه ویرگول محدود است به وب‌گاه ویرگول و این یعنی تنها راه تعامل داشتن با مطالب ویرگول، عضویت در وب‌گاه ویرگول است. این یعنی من دیگران را هم مجبور می‌کنم برای تعامل با مطالب من، تن به چنین بستری بدهند.

اختیار حساب و مطالب همه، در دست یکی است

باز به دلیل متمرکز بودن، فعالیت همگان روی این بسترها منوط به پذیرش شرایط آن مرکز است. این موضوع، مشکل همه شبکه‌های متمرکز است: یک مرکز باید بر همه چیز نظارت کند و همگان باید مطابق نظر و خط قرمزهای آن فعالیت کنند. این یعنی اگر یک روز ویرگول تصمیم بگیرد که حساب مرا ببندد، جز با ایجاد حساب جعلی نخواهم توانست به آن شبکه بازگشته و دوستانم را دنبال و با مطالبی که می‌گذارند تعامل برقرار کنم.

هدف‌شان، تجاری است

تجارت بد نیست. اما مشکل اینجاست که وقتی هدف یک کار ظاهرا فرهنگی، تجارت باشد، وجه فرهنگی به امری ثانویه و چه بسا پایین‌تر از آن تبدیل می‌شود. این یعنی برای افزایش سودآوری ممکن است تصمیماتی توسط گرداننده گرفته شود که وجه فرهنگی و نیز سلامت شبکه را دچار مخاطره کند. مانند مشکلات دیگری که بالاتر اشاره کردم، این مشکل هم به طور کلی، مشکل همه شبکه‌های اجتماعی متمرکز و انحصاری است؛ شبکه‌هایی که برای سود خود، اقدام به تغییر رفتار کاربران و معتادکردن‌شان به شبکه برای صرف زمان بیشتر در آن و چه بسا دستکاری افکارشان برای مقاصد سیاسی می‌کنند.

اگر روزی بسته شود، همه چیز به فنا می‌رود

به لطف متمرکز بودن این بسترها، تعطیلی، هک یا هر بلای دیگری که سر خدمت‌دهنده بیاید باعث آسیب دیدن همه کسانی که روی آن حساب و محتوا داشتند می‌شود. وقتی می‌بینیم شبکه‌های اجتماعی بزرگ و با پشتوانه‌های عظیمی مانند گوگل‌پلاس بسته شده‌اند ساده‌انگارانه است اگر تصور کنیم ویرگول و مدیوم و بلاگفا و میهن‌بلاگ برای همیشه وجود خواهند داشت. تعطیل شدن چنین بسترهای متمرکزی یعنی نابودی ابدی حجم بسیار زیادی اطلاعات و دانش ارزشمند موجود روی آن‌ها.

راهکاری که در پیش گرفتم

به عنوان یک علاقه‌مند و طرف‌دار آزادی نرم‌افزار، گزینه‌هایی مثل راه‌اندازی وبلاگ وردپرسی یا وبلاگ‌هایی با نرم‌افزارهایی مثل جکیل و… گزینه‌های خوب به نظر می‌رسند. این گزینه‌ها در عین حالی که کنترل کامل روی محتوا به من می‌دهند یک مشکل دارند: شبکه‌ای ندارند. البته وردپرس تا حدودی این مشکل را حل کرده است اما همچنان شبکه‌ای بسته است. از این رو، من تصمیم گرفتم روی یکی از نمونه های پلوم وبلاگ بسازم.

پلوم (مانند WriteFreely) یک بستر آزاد، غیرمتمرکز و خودگردان برای وبلاگ‌نویسی است. استفادهٔ پلوم از پروتکل ارتباطی اکتیویتی‌پاب این امکان را فراهم می‌کند که هر کسی با داشتن حساب روی یکی از نمونه‌های پلوم، رایت‌فریلی، ماستودن و… بتواند حساب من را دنبال کند، مطالبم را بپسندد، روی شبکه خود هم‌رسانی‌شان کند و زیر مطالبم نظر بگذارد.

ناگفته نماند که پلوم هنوز به شدت در حال توسعه است. نسخه این برنامه در زمان نگارش این مطلب، ۰٫۴٫۰ است و خیلی امکانات آن به خوبی کار نمی‌کند. این مساله نه تنها مانع من به یکی از نمونه‌های آن نشد بلکه انگیزاننده هم بود. چرا که می‌توانستم مشکلاتش را ببینم، گزارش کنم و چه بسا سهمی کوچک در رفع‌شان داشته باشم. همین که این مطلب را به صورت راست‌به‌چپ می‌بینید به دلیل مشارکت کوچک من روی پلوم است. اگر از پلوم استفاده نمی‌کردم، هرگز این مشکل رفع نمی‌شد کما اینکه مشکلات راست‌به‌چپ بسیاری برنامه‌های آزاد دیگر سال‌هاست رفع نشده‌اند.