محمدرضا علی حسینی چندی پیش مقالهای تحت عنوان « خانمها، آقایان، نرمافزار آزاد شکست خورده است» منتشر کرد و در آن به اشکال مختلف بر سر ایده نرمافزار آزاد فریاد کشید. اینجا در چهارچوب محتوای همان مقاله، مشکلات آن را مکتوب میکنم. اما پیش از شروع این مقاله، از مکتوب شدن ایدهها به شدت استقلال میکنم. ما، به عنوان جامعهای که به شدت تکگو هستیم و به سختی میتوانیم گفتگو کنیم، و در شرایطی که بحثهای مستقیم ما به سرعت به حاشیه رفته و به سختی به نتیجه مشخصی میرسد، بازگشت به فرهنگ نگارش که در گذشتههای دور به صورت نامهنگاری مرسوم بوده است میتواند مفید باشد. لذا فارغ از اختلاف نظرهای جدی با محتوا، از نفس انتشار افکار به صورت مقاله به شدت استقبال میکنم. این کار میتواند در فضایی کمتر احساسی، موجب رشد طرفین بحث و در کل، رشد جامعه شود.
مقاله با ادعایی شروع میشود که هدفش روشن است: سلب مشروعیت از یک جنبش از طریق ربط دادناش به یک جوگیری سیاسی. از تاریخچه شکلگیری گنو و بنیاد #نرمافزار_آزاد چیزی نمیشنویم جز یک روایت مخدوش درباره هسته سیستمعامل. پس از آن هم نویسنده ادعا میکند «اکثر» توزیعهای گنولینوکسی که از سال ۹۲ به بعد تولید شدهاند، نرمافزارهایی غیر آزاد بودهاند. البته سندی نمیآورد؛ نمونهای ذکر نمیکند. لااقل در غرب، کسی نمیتواند گنو/لینوکس غیر آزاد تولید کند. با این حال، ممکن است بحثاش این باشد که در برخی توزیعهای گنو/لینوکسی، نرمافزارهای غیر آزاد وجود دارند. این، خودش بحثی جداست که البته دخلی بر گنو/لینوکس و جنبش نرمافزار آزاد ندارد.
مقاله میگوید که «نرمافزار آزاد، کودکی بود که مرده به دنیا آمد». مشخص نیست گوینده روی چه حسابی درباره جنبشی که بیش از ۳۰ سال رشد کرده و بالنده شده است چنین ادعایی میکند. شاید اگر گفته میشد ناقص و معلول، جا برای بحث باز میبود اما «مرده» خواندن نرمافزار آزاد در همان ابتدای تولد، ادعایی عجیب است.
سپس یک تصور غلط را که متاسفانه در میان قدیمیهای جامعه نرمافزار آزاد ایران هم رایج است به عنوان پیشفرض به مخاطب تحمیل میکند: «فراموش نکنید که نرمافزار متنباز مساوی با نرمافزار آزاد نیست. هرچند هر نرمافزار آزادی باید متنباز باشد.» این موضوع را در مقاله «نرمافزار آزاد یا متنباز» در سال گذشته شرح دادهام. یافتن مستندات روی وبگاههای مربوط به پروژه گنو و قلم ریچارد استالمن هم دشوار نیست. نویسنده متاسفانه «متنباز» را مساوی گرفته است با «کد موجود» که حتی طبق تعریف رسمی «متنباز» هم نادرست است. متنباز یک اصطلاح است و نرمافزاری متنباز است که شرایط متعددی را دارا باشد که تنها یکی از شرایط آن (شرط دوم) دردسترس بودن کد منبع است. و فراتر از این، نرمافزار آزاد و نرمافزار متنباز، آنقدری با هم اشتراک دارند که یافتن مواردی که تنها آزاد یا متنباز باشند دشوار است. اینکه نویسنده چهطور با داشتن چنین اشتباه فاحشی، ادعای بزرگی درباره نرمافزار آزاد میکند محل سوال است.
در ادامه، نویسنده تحت عنوان «ارزشهایی که واقعی نیستند» تلاش میکند چهار آزادی اساسی موجود در تعریف نرمافزار آزاد را به چالش بکشد. البته به این چالشها خواهم پرداخت اما پیش از آن، باز یک خطای فاحش در نوشتار دیده میشود. این چهار بند، چهار ارزش نیستند بلکه چهار شرط برای آزاد خواندن یک نرمافزار هستند. چیزی که ارزش است، آزادی کاربر در استفاده از نرمافزار است و طبق تعریف بنیاد نرمافزار آزاد، این آزادی با تحقق این چهار بند تامین میشود. لذا ارزش خواندن این چهار بند خودش یک اشتباه است که باید دید چرا نویسنده به آنها دچار شده است.
در ادامه، تیترهای متن اصلی را تکرار و درباره محتوای ذیل آنها صحبت میکنم.
چرا باید ما دقیقا بدانیم که نرمافزار چه کاری میکند؟
پرسیدن این سوال برای من بسیار عجیب است. سوال، درست دقیقا برعکس است: چرا من نباید بتوانم بدانم که نرمافزار چه کاری میکند. اینکه سوال برعکس شده است جای تاسف و البته نشانهای از موفقیت تلاشهای رسانهای/آموزشی دشمنان آزادی نرمافزار در قالبدهی ذهن جامعه به سود خود است.
نویسنده برای پیش بردن استدلال خود، یک پیشفرض نادرست را در نظر میگیرد که گویی ما در هیچ جای دیگری به جز نرمافزار، داشتن قدرت مطالعه و بررسی چیزهایی را که مصرف میکنیم را نداریم. این آشکارا خلاف واقع است. ما حق داریم خوراکیهای خود را در آزمایشگاهها بررسی کنیم تا از عدم وجود مواد آسیبزا مطمئن شویم. ما حق داریم بدانیم و بررسی کنیم که خودرویی که سوار میشویم، ایمنی ما را دچار مخاطره نمیکند و حتی در مواردی که خلاف قانون نباشد، میتوانیم با ایجاد تغییراتی در آن، ایمنی (و یا هر چیز مورد نیاز) خود را افزایش دهیم.
نویسنده البته چند مثال میزند تا بتواند نشان دهد تلاش جنبش نرمافزار آزاد برای داشتن کنترل روی نرمافزار چه قدر غیر منطقی است. اما نویسنده در میانه طرح مساله، از بحث منحرف میشود و به جای پرداختن به سوال و پاسخ دادن به آن، توجیحاتی را به میان میآورد که اساسا پاسخی به سوال نمیدهند. زمانی که نویسنده، بحث هزینههای یک شرکت برای تولید نرمافزار را پیش میکشد مانند این است که به دلیل پوشش هزینههای تولید، بر سر بررسی مواد سازنده یک خوراکی ممنوعیت ایجاد و آن را توجیه کنیم.
نویسنده، بحث قانون و نظارت را پیش میکشد. نویسنده چنین فرض میکند که در یک «کشور سالم» میتوان به کمک سازمانهای نظارتی مانع خرابکاری و تولید محصولات مضر شد. مشخص نیست منظور ایشان از «کشور سالم» چه کشوری است. اما به عنوان مثال قوانین کشور امریکا تا چه حد توانستهاند جلوی دستاندازیها به حریم شخصی افراد را بگیرند؟ نویسنده حتی فراموش کرده است که بسیاری از بدافزارها، جاسوسافزارها و درهای پشتی، به درخواست یا با فشار دولتها (همان دولتهای مدرن و مترقی و نزدیک با «سالم») در نرمافزارها گنجانده شدهاند. چه طور نویسنده بر این باور است که دولتی که خودش پیشگام در جاسوسی از ملت خود است بیاید و در مقام ناظر، از حقوق ملت دفاع کند؟
چرا باید حق نغییر برنامه را داشته باشیم؟
محوریت پاسخ به این سوال، همانند مورد قبل، بحث اقتصاد شرکت است نه خود مساله. ما نباید حق تغییر در برنامه داشته باشیم چون یک شرکت میخواهد سود کسب کند. و البته همین ادعای هزینه تولید هم محل اشکال است که اینجا واردش نمیشوم.
در ادامه بحث نویسنده با گفتن «وقتی که شما به این بخش از اساس نرمافزار آزاد نگاه میکنید اوّلین چیزی که به ذهنتان میرسد کلمهی کمونیسم است» به جای اینکه حرف خود را بر استدلالی خودبنیان سوار کند، مجدد متوسل به ربط دادن ماجرا به کمونیسم میشود. اما جمله بعد از این جمله برای هر کسی که با مفاهیم نرمافزار آزاد آشنایی داشته باشد مضحک است: «همان تلاش بشر یکی دو قرن اخیر برای تصاحب چیزهایی که حاصل زحمت خودش نبودهاند»! وقتی یک نرمافزار تحت پروانهای از خانواده GPL منتشر میشود، قابل تصاحب کردن نیست. همین مساله است که باعث رنجش و عصبانیت بسیاری افراد از این پروانهها میشود. چه طور نویسنده چنین ادعایی میکند؟
چرا ما باید حق فروختن نرمافزار دیگران را داشته باشیم؟
استدلال نویسنده از طریق یافتن موارد مشابه و قابل لمس در زمینههای دیگر است و از کپی کردن فیلم سخن میگوید. جدا از این که این بحث، به جای حل مساله، آن را فقط از یک حوزه به حوزه دیگری با مشکل مشابه منتقل میکند، اصل مساله مغفول میماند: چرا فناوری دیجیتال که هزینه تکثیر را تقریبا به صفر رسانده، به جای تسهیل تکثیر، مانعی بر سر آن شده است؟ چرا انسانی که در همیشه تاریخاش میتوانسته آثار فرهنگی را تکثیر کند و چه بسا تشویق هم به این کار میشده، در دنیای جدید از این کار منع میشود. اما اجازه دهید وارد این بحث در این مقاله نشویم و فقط به همین موضوع اکتفا کنم که مثالی که زده شده است، چنین مثالی، کمکی به بحث نمیکند.
این که چرا باید چنین حقی به رسمیت شناخته شود به این بر میگردد که اگر چنین حقی وجود نداشته باشد، نرمافزار همچنان در انحصار یک نفر/شرکت باقی میماند. اگر چنین امکانی وجود نمیداشت، امروز چیزی مثل لیبرهآفیس را که انشعابی از اوپنآفیس است نمیداشتیم. محکوم بودیم به این که شرکتی مثل اوراکل بتواند نرمافزار آزادی را «تصاحب» کرده و نابودش کند. این آزادی، نکتهای کلیدی و طلایی است اما توسط نویسنده (که ظاهرا با تصاحب نرمافزار مشکل دارد) چندان مطلوب نیست.
با این حال، بر خلاف ادبیاتی که نویسنده مطرحاش میکند، جنبش نرمافزار آزاد در عین مخالفت با شیوهای که از قوانین حق نشر سوء استفاده میشود، از نقض حق نشر حمایت نمیکند. منِ تولید کننده و دارنده حق نشر نرمافزار، با رضایت خود، این حق را به دیگران دادهام که نرمافزارم را در چهارچوب پروانه نشر، استفاده، بررسی ویرایش و تکثیر کنند.
در آخرین بندی که در آن نویسنده «فریاد» خود را «بر سر ایده نرمافزار آزاد» میزند به نسبت نرمافزار آزاد و رایگان بودن میپردازد. منظور نویسنده لااقل برای من روشن نیست. با این حال، افراد، دلایل مختلفی برای توسعه نرمافزارهای آزاد دارند. طبیعتا خیلی افراد هستند که بدون چشمداشت مالی توسعه میدهند. اما خیلی افراد دیگر، در ازای دریافت پول، اقدام به توسعه نرمافزارهای آزاد میکنند. اینکه نویسنده بحث ملزم کردن پرداخت پول برای دسترسی به نرمافزار را پیش میکشد را نمیتوانم به چیزی ربط دهم. لذا از آن میگذرم.
نرمافزار عزیزم من را ببخش، امّا این هرگز درمورد تو نبود
نویسنده میگوید: «تمام جنبش نرمافزار آزاد یک دعوای حقوقی است. تنها خروجی ملموس این جریان هم CopyLeft و لایسنسهایش است.» واقعا نمیدانم مبنای این حرف چیست. به عنوان کسی که علوم سیاسی خوانده به جد معتقدم اساس جنبش نرمافزار آزاد، یک جنبش سیاسی/اجتماعی است که به دلیل پرداختن به ابزار تولید در عصر دیجیتال، اهمیت سیاسی/اجتماعی/اقتصادی فراوانی دارد. اما قطعا من نمیگویم تمام این جنبش، دعوای سیاسی یا حقوقی است. با وجود انبوهی از نرمافزارهای آزاد قدرتمند در زمینههای مختلف، نمیدانم چه طور کسی میتواند به طور مطلق بگوید که تنها خروجی ملموس این جریان، کپیلفت و پروانههایش بوده است.
نویسنده میگوید که افزایش امنیت برای این جنبش مطرح نیست. این در حالی است که به طور مشخص، «امنیت به واسطه و برای نرمافزارهای آزاد» یکی از پروژههای دارای اولویت بنیاد نرمافزار آزاد است.
کارگرهای رایگان برای شرکتهای بزرگ
این بخش مقاله، عجیبترین بخش آن است. نویسنده میگوید که این موضوع، بزرگترین مشکل او با ایده نرمافزار آزاد است. او میگوید «مشارکتکنندگان در نرمافزار آزاد (و البته متنباز) عملاً کارگران بیجیره و مواجب شرکتهای بزرگ هستند».
مقاله، از نقد جنبش نرمافزار آزاد و استالمن شروع کرد اما در حال حمله به این جنبش به خاطر جرمی است که اهالی متنباز باید پاسخگوی آن باشند. بنیاد نرمافزار آزاد اتفاقا به واسطه تاکیدش بر اهمیت استفاده از پروانههای کپیلفت مانند پروانههای خانواده GPL، اساسا به دنبال این است که مانع بهره بردن یکطرفه کسانی شود که نرمافزار آزاد را به صورت غیرآزاد منتشر کنند. استالمن و بسیاری از طرفداران جنبش نرمافزار آزاد، به دنبال سیانت و حفاظت از آزادی کاربران بوده و هستند.
اینجا، نویسنده با نقد این رویه تولید نرمافزار غیر آزاد بر اساس نرمافزار آزاد، به جای آن که از رویکرد بنیاد نرمافزار آزاد و افرادی مثل استالمن حمایت کند، آنها را مورد حمله قرار میدهد!
نرمافزار ارزشی ندارد
نویسنده که تا اینجای کار، ایده نرمافزار آزاد را به خاطر مخاطرهآمیز بودنش برای درآمد شرکتهای نرمافزاری مورد حمله قرار داده بود، اکنون میگویند نرمافزار ارزشی ندارد. خود نگارنده که بالاتر بارها تاکید کرده بود که شرکتها، نباید نرمافزارهایی را که برای تولیدشان کلی هزینه کردهاند را آزادانه در دسترس کاربران قرار دهند به طور مشخص میگوید «مساله پولساز در صنعت نرمافزار، خود نرمافزار نیست». حتی به طور مشخصتر میگوید که بخش بزرگی از درآمد شرکتهای بزرگ از محل نرمافزارهایی است که کدشان «به رایگان در دسترس دیگران است».
بندی از متن میگوید: «فراموش نکنید که درصد خیلی خیلی کمی از آدمهای دنیا برنامهنویس هستند. و این یعنی اینکه اگر کدهای نرمافزارتان را منتشر کنید و اجازهی دسترسی عمومی به تمام زیرساختهایتان را به همه بدهید، باز اکثر آدمهای دنیا اهمّیّتی برای این موضوع قائل نیستند». این یعنی نگارنده تمام تلاشاش این است که به خاطر کسب درآمد درصد کوچکی از آدمهای دنیا حاضر است حق آزادی رایانش بقیه مردم دنیا را به چالش بکشد. حتی تحمل پذیرش این را ندارد که گروهی از همان مردم، برای خودشان نرمافزار آزاد تولید کنند. او، خودش را جای «مردم» میگذارد و میگوید که مردم فقط میخواهند برنامهشان را اجرا کنند و برایشان مهم نیست که آن نرمافزار آزاد باشد یا نه. البته شاید این موضوع به صورت عینی صحیح باشد اما نمیتوان به راحتی منکر این مساله شد که چنین تصوری، به شدت متاثر از تثبیت چنین ذهنیتی در اذهان مردم است. فراموش نکنیم که در زمان اعطای حق رای به زنان در انگلستان، استدلال بسیاری مردان همین بود که زنان خودشان نمیخواهند رای بدهند.
حتی اگر بپذیریم که به گفته نگارنده، تمام حرفها درباره نرمافزار آزاد و آرمانهایش برای مردم کشک است، این دلیل بر مشکل داشتن این حرفها نیست. به خصوص وقتی که میبینیم به دفعات، رسانهها نقش شستوشوگر مغزی را برای تثبیت این ایده در ذهن مخاطبان ایفا میکنند که علیرغم وجود همه مشکلات جاسوسی و نقض حریم شخصی در نرمافزارها و شبههای اجتماعی غیرآزاد، اینها تنها گزینههای ما هستند. در چنین دنیایی، نه تنها نباید به مذمت کسانی که به معنای واقعی برای صیانت از حقوقشان تلاش کنند پرداخت بلکه باید حمایتشان کرد.
ابزار چیزی نیست که باید برای آزادی آن بجنگیم
حرف به غایت عجیبی است. تصور کنید بروید برای خرید میخ و فروشنده به شما یک قرارداد عریض و طویل بدهد که در آن متعهد شوید که از میخ، تنها در چهارچوب مد نظر سازنده استفاده میکنید و آن را به کس دیگری نمیدهید. شما حق ندارد میخ را تبدیل به آهنربا کنید؛ حق ندارید آن را خم کرده و آن را برای ساخت یک اثر هنری استفاده کنید. چرا؟ چون سازنده میخ دریافته است که میتواند میخ را تحت قراردادهای مختلف به شما بفروشد و بیشتر سود کسب کند و کسی هم پیدا میشود که برای توجیه درآمدزایی شرکت سازنده، برای مشتری فلسفه (سفسطه) چینی میکند که اصلا چه معنی دارد که خریدار میخ، حق انتخاب شیوه استفاده از آن را داشته باشد.
ابزار صرفا ابزار نیست. تسلط بر ابزار، یعنی قدرت. کسی (شخص یا گروه یا کشور) که روی ابزار خود کنترل ندارد، قدرت ندارد. کنترل روی ابزار، کنترل روی سرنوشت است و بدون آن، در بهترین حالت یک مصرفکننده صرف هستیم. مصرفکننده بودن یعنی بازیچه بودن و…
در دنیای دیجیتال که بسیاری اتفاقات به صورت غیرملموس رخ میدهند و زار و زندگی مردم میتواند بدون اطلاعشان در چند ثانیه از آنها سرقت شود، تقلیل دادن نرمافزار به صرفا یک ابزار که اهمیت خاصی ندارد، عین بیخردی است.
من هنوز به زندگی متنباز ادامه میدهم
جالب است. این را همان نگارندهای است که نرمافزار آزاد را به خاطر تصاحب تلاش عموم توسط شرکتهای تجاری محکوم میکند. اما خودش، از نرمافزارهای آزاد استفاده میکند؛ همان نرمافزارهایی که جنبش پشتشان از همان بدو تولد، مرده بود. مشارکت هم میکند اما برای رزومه نه برای بهتر شدن برنامهها لااقل برای خودش.
نگارنده که تا به اینجا از هیچ تلاشی برای زمین زدن ایده نرمافزار آزاد فرونگذاشت، به نظرش بعضی نرمافزارهای شاید بهتر باشد به صورت متنباز (و البته نه آزاد) توسعه داده شوند. مرز بین متنباز و آزاد در چیست؟ چه چیزی باعث میشود که او، در قسمتها قبلی از توسعه آزاد هیچ نرمافزاری دفاع نکند؟
و آخرین جملات مقاله که میگوید «ابزارها برای پول درآوردن ساخته میشوند». حرفی که واقعا روشن نیست مبنایش چیست. پول، تنها یکی از دلایل تولید ابزار هستند. ولی گذاشتن این جمله در کنار تک تک ادعاهای مقاله و به خصوص به چالش کشیدن آزادیهای اعطایی توسط نرمافزارهای آزاد، به روشنی دلیل دشمنی بسیاری با آزادی نرمافزار را فریاد میزند. سود «درصد خیلی خیلی کمی از آدمهای دنیا» در گرو زیر پا گذاشتن آزادی رایانش من و شماست. من برای سود دیگرانی که دشمن آزادیهای من هستند، بر آزادیام چوب تاراج نمیزنم.
جمعبندی
اینکه تصورات نادرست بسیاری درباره نرمافزار آزاد وجود دارد اصلا عجیب نیست. تصور این که برخی برای سود خود، نرمافزارهای آزاد و تاریخ و تعاریف آن را تحریف کنند اصلا عجیب نیست. چیزی که عجیب و مایه تاسف است، انفعال جامعه نرمافزار آزاد است. این که افرادی در این جامعه، تصور میکنند چون تعریف نرمافزار آزاد وجود دارد پس نیازی برای صحبت کردن و نوشتن و آگاهسازی نیست، اشتباهی مهلک است.
نگاه حاکم بر مقاله، همان نگاهی است که غالب شرکتهای فناوری به دنبالش هستند. آنها مشتریهای میخواهند که رام شدنی باشند تا بتوانند جریان نقدینگی شرکت را تامین کنند. و این دقیقا چیزی است که ما مردم باید جلوی آن ایستادگی کنیم. چنین نگاهی، شایستگی اعتماد ما را ندارد. ما، باید به فناوریهایی اعتماد کنیم که کنترلشان در خودمان (نه الزاما به صورت شخصی بلکه به صورت جمعی) باشد.
در دنیایی که رسانهها، بوقهای تبلیغاتی و مغزشویی برای تثبیت مناسبات ناعادلانه در عرصههای مختلف از جمله دنیای دیجیتال هستند، مسئولیت تک تک اعضای جامعه نرمافزار آزاد برای آگاهسازی هر چند کوچک عموم باید جدی گرفته شود.
Comments
April 1, 2021 10:33
سلام. از اونجایی که توضیحات چندانی لازم نبود، بهتر دیدم که به جای نوشتن یک متن جداگانه، همینجا دیدگاهم را به اشتراک بگذارم. من ادعا نکردهام که اکثر توزیعهای گنو/لینوکس نرمافزار آزاد نیستند. این دقیقاً چیزی است که در وبسایت gnu آمده است: https://www.gnu.org/distros/free-distros.en.html و خب من کاملاً با حرفی که شما میزنید مخالفام. قدیمیها در اشتباه نبودند، صرفاً با مفاهیم و کلمات آشنایی بیشتری داشتهاند. برای تفاوتهای متنباز و نرمافزار آزاد من شما را به این دو لینک ارجاع میدهم: https://www.gnu.org/philosophy/open-source-misses-the-point.en.html https://opensource.com/business/16/11/open-source-not-free-software
در مورد بخش «چرا باید ما دقیقا بدانیم که نرمافزار چه کاری میکند؟»: من خیلی واضح گفتم که شرکت این حق را دارد که مراحل و شیوهی تولید را پنهان کند. ولی نگفتم که کاربر حق ندارد که درستی عملکرد را بررسی نکند. شما آزاد هستید که نرمافزار را از منظر امنیتی بررسی کنید، رفتارهایش را بسنجید و… . همانطوری که آزاد هستید مادهی غذاییای را که میخرید به آزمایشگاه مواد غذایی ببرید. اگر مشکلی در آزمایشات دیده شد، در یک کشور «سالم» قانون تولیدکننده را تنبیه میکند و مطمئن میشود که مشکل حل شده است. در مورد بدافزارهای دولتی هم نهادهای دموکراسی در یک کشور آزاد و سالم وظیفه دارند که به رفتارهای دولت نظارت کنند و باید با این موراد برخورد کنند. و باز فراموش نکنید که نرمافزار آزاد و لایسنسهایش نمیتوانند مقابل این اتّفاق بایستند. من میتوانم یک نرمافزار آزاد را بردارم، آن را روی سرور خودم بالا بیاورم و دادههای کاربران را بدزدم. کاری خلاف ارزشهای نرمافزار آزاد اینجا رخ داده است؟ نه.
درمورد «چرا باید حق نغییر برنامه را داشته باشیم؟» : قضیه خیلی ساده است. شما وقتی که میتوانید از نرمافزاری استفاده کنید، آن را تغییر بدهید و منتشرش کنید عملاً «مالک» آن هستید. اینجا کاری برای نفی مالکیّت انجام نشده (اگر اصلاً چنین کاری ممکن باشد)، بلکه تنها تعداد مالکها افزایش پیدا کرده است.
درمورد «چرا ما باید حق فروختن نرمافزار دیگران را داشته باشیم؟». من فکر میکنم که توضیحات چندخطّی من در نوشته خیلی واضح بودهاند. دلیل وجودی آثار غیر ملموس، کسب سود (عموماً ولی نه همیشه به شکل مالی) است. شما برای اینکه ببینید یک ایده چقدر کارآ است، باید آن را در حالت نهایی ببینید. فرضکنید که امروز تمامی نرمافزارها تبدیل به نرمافزار آزاد شدند، آیا این ایده در این سطح جواب میدهد؟ آیا هنوز حجم و کیفیت نرمافزارها حدّاقل با همان سرعت پیشین افزایش مییابند؟ بحث درمورد اینکه افراد با رضایت خودشان شرایط نرمافزار آزاد را میپذیرند نیست، بحث سر این است که اگر روزی نرمافزار آزاد پیروز شود، چه اتّفاقی برای پیشرفت بشر میافتد؟ بحث درمورد پول هم کاملاً روشن است. میگویند نرمافزار آزاد به معنی نرمافزار رایگان نیست. این حرف تنها بخشی از حقیقت را بیان میکند. آن هم تا زمانی که شما دارید در مورد حمایت مالی صحبت میکنید. اگر من لایسنسی بنویسم که طبق آن هرکسی که بخواهد نرمافزار را بازنشر دهد باید مبلغی را پرداخت کند، دیگر آزادی سوم را ندارم. چون افرادی که پولی کمتر از مبلغ ذکر شده را دارند، امکان بهرهمندی از آزادی این نرمافزار را ندارند. در نتیجه، نرمافزار آزاد نمیتواند برپایهی کسب منفعت مالی پیش برود. پس تمام حرفهایی که در این بخش درمورد نیاز به کسب سود برای تولید نرمافزار زدیم، درمورد نرمافزار آزاد وجود نخواهد داشت.
درمورد «نرمافزار عزیزم من را ببخش، امّا این هرگز درمورد تو نبود» هم مجدداً شما را به لینک زیر ارجاع میدهم (هرچند که با جمعبندی انتهایی نوشته موافق نیستم). تمام این موفّقیّتی که از آن نام میبرید و تمام این نرمافزارهای خوب، حاصل پیروزی ایدهی متنباز اند، نه پیروزی نرمافزار آزاد. https://opensource.com/business/16/11/open-source-not-free-software
درمورد «کارگرهای رایگان برای شرکتهای بزرگ» هم پاسختان را بالاتر دادم. ارزشهای چهارگانهی نرمافزار آزاد هرگز مانع این نمیشوند که شرکتها از کار شما به صورت رایگان بهرهمند نشوند. عجیبترین بخش نوشتهی شما برای من، بخش «نرمافزار ارزشی ندارد» است. نوشتهی من موضوع نرمافزار آزاد را از منظر توسعهی نرمافزار و کسب و کار بررسی کرده. از منظر کسب و کار نرمافزار فقط یک ابزار است. به همین سادگی. نمیفهمم چه چیزی در این واقعیّت عریان برای شما غیر قابل درک است. امّا مثالی که درمورد حق رأی زنان زدهاید، مثال نادرستی است. حق رأی مربوط به مسائلی است که تمام انسانها با آن درگیر هستند. الان اگر فرمول آلیاژ موتور فلان هواپیما عمومی شود برای شما تغییری در استفاده از هواپیما حاصل میشود؟ خب حالا درمورد نرمافزار: چند درصد مردم برنامهنویسی میدانند؟ حالا برای اکثریتی که چیزی نمیدانند، منتشر شدن چندتا if و else چه معنایی دارد؟ و امّا آزادی رایانشی که از آن حرف زدید. مطرح شدن آزادی رایانش از نظر من اعلام عمومی شکست ایدهی نرمافزار آزاد بود. بالأخره سیلی واقعیّت به گونهی استالمن و دوستان برخورد کرد و متوجّه شدند در سالهایی که صرف دعوا سر کلمات لایسنسها کردند، تکنولوژی آنقدر پیشرفت کرد که رایانه و نرمافزار تمام جنبههای زندگی انسان را در بر گرفت و دیگر اکثر کاربران نرمافزارها برنامهنویسها نیستند. حالا مطرح شدن این ایده چه کمکی میکند؟ هیچی. شرکتها خدماتشان را ارائه میدهند و مردم غیربرنامهنویس که اکثریت جمعیّت کرهی زمین را تشکیل میدهند از آن خدمات استفاده میکنند. ایدهی دنیای آلترناتیوی که درونش خدمات رایانش هم «آزاد» باشد ایدهی جالبی است. و شاید هم واقعاً اتّفاق افتاده باشد. ولی در دنیایی که کمون پاریس و سیرک چاز که پارسال در ایالات متّحده راه افتاده بود، واقعاً ساختارهای اجتماعی موفّق و پایایی میشدند.
درمورد «ابزار چیزی نیست که باید برای آزادی آن بجنگیم»: حقیقتاً صحبتی ندارم. چون واقعیّت این است که انسانها در اکثر زندگی خود «صرفاً» مصرفکننده هستند. حالا اگر مصرفکننده بودن از نظر شما بازیچه بودن است، بحثش جای دیگری است. ولی فکر میکنم با چندخط آخر این نوشته، شما حرف من را در نوشتهام تأیید کردید. ممکن است با چند کلیک ساده تمام زندگی ما برملا بشود یا از دست برود. پس بهتر است به جای گریهکردن سر قبر نرمافزار آزاد، به فکر حفاظت از حریم خصوصی خودمان، «جریان آزاد اطّلاعات» و قوانین مراقبتی از حقوق شهروندی باشیم.
و خب من تلاش میکنم که حرفهایتان را در بخش «من هنوز به زندگی متنباز ادامه میدهم» به عنوان مغلطهی حملهی شخصی در نظر نگیریم. من حتّی اشارهی کوچکی هم به مشارکت در «نرمافزار آزاد» نداشتم. گفتم هروقت بتوانم در نرمافزارهای متنباز مشارکت میکنم. و خب مثال هم زدم که به نظرم چیزی مثل سیستمعامل (به خاطر پیچیدگی بالا و موارد دیگر) «شاید» بهتر باشد که به صورت «متنباز» توسعهداده شوند. و خب رزومه و پولدرآوردن جزو «دلایل دیگر» برای مشارکت بودند. چیزی که شما در متنتان طوری نوشتهاید که انگار دلیل اصلی اند (هرچند اگر دلیل اصلی کسی هم باشد از نظر من مشکلی ندارد). من هرگز آزادی و امنتیّت خودم را به سود افراد دیگر نمیفروشم. تنها مسئله این است که نرمافزار آزاد مطلقاًهیچ کمکی در حفظ آزادی و امنیّت من نمیکند. در مورد بخش جمعبندی هم ترجیح میدهم که سکوت کنم. امیدوارم که موفّق باشی و بیشتر بنویسی.
April 9, 2021 10:26
@alihoseiny ممنونم که اینجا پاسختان را نوشتید.
در خصوص تفاوت آزاد و متنباز، من خودم مطلب نوشتهام و مطلبام هم در تطابق کامل با مقالات بنیاد و پروژه گنو است. نشانی آن مطلب هم در متن مقاله موجود است. اگر فکر میکنید بنده جایی اشتباه کردهام یا نکته خاصی در مقالات بنیاد هست که تایید حرف شماست، ممنون میشم به طور مستقیم بهش اشاره کنیم. چه چیزی در اون مقالهها هست که من باید ببینم و ندیدهام. اما من در مطلبم به خطای شما به طور دقیق و با نقل قول اشاره کردهام. شما گفتهاید «فقط قبل از ادامهی بحث فراموش نکنید که نرمافزار متنباز مساوی با نرمافزار آزاد نیست. هرچند هر نرمافزار آزادی باید متنباز باشد» اگر متنباز را با کدموجود اشتباه گرفتهاید که اصلاح کنید. اگر هم منظورتان از متنباز، همان متنباز یا اوپنسورس با تعریف مشخص است که باز هم صحبتتان اشتباه است. مقاله بنیاد درباره متنباز که یک تعریف مشخص توسط پیشگامان متنباز است صحبت میکند. اصلا بحث ما، برنامهای نیست که صرفا کدش دردسترس باشد. لذا پیشنهاد میکنم مقالاتی که فرستادید را مجدد بخواهید. اگر فکر میکنید من باید بخوانم، لطف کنید بگید که در ارتباط با کدام جملهای که گفتهام، کدام بند یا جمله آن مقالات مرتبط است.
در خصوص «چرا باید ما دقیقا بدانیم که نرمافزار چه کاری میکند؟» حرف من روشن است. من پاسخم به سوال است. پاسخم این است که من حق دارم بدانم چه کدی را دارم اجرا میکنم. اگر شما میخواهید درباره شرکت صحبت کنید باید بپرسید «چرا شرکت باید بگوید چه کدی را به کاربر میدهد.» من کاری به شرکت ندارم. من، نرمافزار آزاد استفاده میکنم چون حق دارم بدانم چه کدی اجرا میکنم. به دیگران هم درباره این حقی که شرکتها تلاش میکنند آن را از اذهان پاک کنند آگاهیرسانی میکنم. در ضمن، حق کاربر صرفا بررسی درستی عملکرد نیست. هرچند همین هم با ممنوع کردن مهندسی معکوس و… از کاربر سلب میشود. کاربر حق دارد نرمافزار را متناسب با نیاز خودش اصلاح کند. در مثال غذا هم میتوانید آن را مثل حق کاربر برای جدا کردن گوشت و افزودن نمک یا آبلیمو و… حالا این رو بگذاریم کنار مثال شما در خصوص آلیاژ و غیره. بحث بر سر حق کاربر است و شما از زیادهخواهی و مخفیکاریهای شرکتها صحبت میکنید. ربط اینها به هم و اینکه چه طور این زیادهخواهی معنیاش مرده زاییده شدن این جنبش است برای من مبهم است.
شما از آزمایشگاههای ظاهرا مستقل در کشورهای سالم و قانونمند صحبت میکنید. در حالی که در همین سی و هفت سالی که جنبش نرمافزار آزاد مسیر متفاوتی را پیشنهاد کرده، هیچ راهکاری نتوانسته است مانع تولید بدافزارها توسط شرکتها زیادهخواه شود. حتی اگر هم بتوان چنین کرد، جنبش نرمافزار آزاد دنبال چیزی بیش از این است. من به عنوان کاربر باید بتوانم علاوه بر بررسی مستقل برنامه، آن را اصلاح و همرسانی کنم. مثلاهای شما به هیچ وجه پاسخی به این موضوع نمیدهد. تنها پاسخ، همانی است که اساسا این جنبش، با آن مشکل دارد: درآمدزایی از محل انحصار (احتکار) روی نرمافزار و فناوری. راهکار شما، هیچ پاسخی برای زمانی که یک شرکت ورشکست شده یا پشتیبانی از نرمافزار را کنار گذاشته است ندارد. چون کاربر محکوم است که در زندان زیبا و مورد تایید آزمایشگاههای «مستقل» در کشورهای «سالم» و «قانونمند» پیرو قواعد بازی شرکتها باشد. ما دنبال این نیستم.
سوءاستفاده از نرمافزار آزاد به شکلی که شما گفتید، مصداق کار هرروزه نرمافزارهای انحصاری است. وقتی از نرمافزار آزاد صحبت میکنیم منظور این نیست که صرفا یک برنامه آزاد در کار باشد. این است که من میتوانم هر زمان که خواستم، نمونه خودم را ایجاد کنم. شما، وابسته به من نیستید که حتما بیایید و از نرمافزار من یا نسخهای که من اجرا میکنم استفاده کنید. حتی اگر من یک آدم عوض باشم که بخواهم از دادههایی که میزبانی میکنم سوءاستفاده کنم، من تنها به بخش کوچکی از دادهها دسترسی دارم. من، تنها میزبان چند ده، چند صد یا چند هزار کاربر هستم نه میزبان یک میلیارد آدمی که راهی جز دادن اطلاعات به من برای حضور در شبکه اجتماعی انحصاریام ندارند. نرمافزار آزاد، راه را برای اجتناب از تمرکز باز میگذارد. نرمافزار انحصاری همه کار میکند که به سمت انحصار برود.
در خصوص مالکیت، بگذارید مثلا را ببرم سمت هایلایت کردن. وقتی تمام متن یک کتاب هایلایت شده است، چیزی هایلایت نشده است. فلسفه مالکیت شخصی این است که کسی جز من حق تعرض به موضوع مورد تملک را ندارد. وقتی یک نفر مالک یک زمین است، تفاوت دارد با حالتی که همگان مالک یک زمیناند. وقتی گفته میشود که جنگل، در مالکیت عمومی است، یعنی کسی حق ندارد به حقوق دیگران تعرض کند و باید در اراضی مربوطه، ملک شخصی به پا کند. اینکه میفرمایید تعداد مالکها افزایش یافته دقیقا یعنی مالکیت دیگر بلاموضوع شده است. البته این موضوع درباره نرمافزار تفاوت دارد از این جهت که بر خلاف زمین، قابلیت تکثیر نامحدود دارد (که موضوع بحث ما نیست در اینجا).
در خصوص بحث آزاد بودن، فروش نرمافزار و پیشرفت، بحث خیلی پیچیدهتر از اینهاست. اتفاقا میشود مثالهایی آورد که چه طور شرکتها به خاطر منافع مادیشان، مانع پیشرفت بودهاند. بحث هم فقط محدود به نرمافزار نیست. رادیو FM مصداقی از همین مساله است که چه طور یک شرکت برای تداوم سودآوری خودش، سالها دیگران را از دسترسی به فناوری بهتر محروم کرد. این بحث، بحثی مفصل و جداست. هیچ ربطی هم به مرده دنیا آمدن جنبش نرمافزار آزاد ندارد. از باز شدن این بحث استقبال میکنم.
گفتید «تمام این نرمافزارهای خوب، حاصل پیروزی ایدهی متنباز اند، نه پیروزی نرمافزار آزاد». من معمولا خیلی روی استفاده از قیود مطلق حساس هستم. اما شما خیلی صریح و مطلق گفتهاید که «تمام این نرمافزارهای خوب…». واقعا نمیدانم چرا چنین گفتهاید. نکستکلود اساسا برای احترام به آزادی کاربر بود که از اونکلود منشعب شد. بروید و فیلماش را ببینید که سازنده اونکلود دربارهاش حرف میزند. تقریبا تمام فدیورس، با هدف احترام به آزادی کاربر توسعه پیدا کرده است. اینکه تصور شود به دلیل تمرکز روی آزادی، نرمافزار آزاد اهمیتی به کارایی و… نمیدهد، حرف غلطی است. کارایی بدون آزادی، خیلی با آزادی بدون کارایی متفاوت است. کارایی نرمافزار آزاد را همیشه میتون افزایش داد اما به تجربه میتوان دید که خیلی به ندرت پیش میآید که یک نرمافزار غیر آزاد ولی کارا، حتی پس از تمام شدن عمر محصول، تبدیل به نرمافزار آزاد شود. تفاوت در این است. نکستکلود و فدیورس، مصداق متنباز نیستند بلکه مصداق تفکر پشت نرمافزار آزاد و آزادی نرمافزارند. مثال هم کم نداریم از جاهایی که به دلیل دست کم گرفتن اهمیت آزادی، نهایتا نرمافزار آزاد/متنباز را انحصاری کردهاند. مثال زیاد است.
در ادامه به بحث ابزار میرسیم. در خصوص آلیاژ، من مستقیما نمیتوانم با دانستن آلیاژ بدنه هواپیما، کاری کنم. اما آیا شما میتوانید تضمینی دهید که فردا روزی، یک دانشجوی کنجکاو و خلاق، از آن اطالعات نتواند استفاده دیگری بکند برای بهتر کردن زندگی بشر در زمینهای دیگر؟ یا چه بسا بتواند با تغییراتی، آلیاژی بهتر برای همان هواپیما بسازد؟ در دنیایی که ساخت هواپیما عملا یک فناوری انحصاری است، اهمیت داشتن دانش درباره شیوه ساخت هواپیما به طرزی بدیهی، فراتر از این است که بگوییم فقط ابزار است. این، حتی یک مساله سیاسی است.
در زمینه نرمافزار هم همین است. اساسا برای من، نرمافزار آزاد یک مساله سیاسی است. نرمافزار یک ابزار است. بله! اما مشکل در این جمله نیست. مشکل در تفاوت برداشت من و شما (و برخی دیگر) از ابزار است. شما، ابزار را یک چیز دم دستی و فاقد اهمیت قابل توجه به حساب میآورید در حالی که برای من، ابزار، بستر اعمال قدرت است. وقتی ابزار من، در کنترل من نباشد، یعنی من و تصمیمات من تحت کنترل دیگری است.
اینکه چند نفر برنامهنویسی بلد هستند سوال اشتباهی است. چون خیلی چیزها را نادیده میگیرد. اول اینکه خیلیها به خصوص در ایران به دنبال دشوار کردن دسترسی مردم به دانش برنامهنویسی هستند. دلیلش هم روشن است اما اینجا واردش نمیشوم. در ثانی، من و شما باید کمک کنیم که افراد بیشتری بتوانند (در صورت تمایل و احساس نیاز) نیازشان را خودشان رفع کنند. اما خوب قطعا سوال این است که اگر همه بتوانند برنامهنویسی کنند پس من چه کار کنم. و مساله دقیقا همین است. یک طبقه الیت (که در علوم سیاسی، بیش از اینکه معنی مثبت داشته باشد معنی منفی میدهد) برای دیگران تعیین تکلیف میکنند. همانطور که برهمنها در هند، سانسکریت را محدود به خود کردند تا دیگران را استثمار کنند، در دنیای مدرن، فناوری در انحصار طبقه الیت است. این طبقه، به راحتی اجازه ورود به دیگران نمیدهد. اگر دنیای برنامهنویسی نسبت به خیلی جاهای دیگر باز است، به این خاطر است که بازارش رو به گسترش است و لزوما با ورود افراد جدید، جای الیتها تنگ نمیشود. اما این وضعیت در حال تغییر است.
اما به لطف نرمافزار آزاد و هر چهار آزادی آن، منِ کاربر فقط به دانش خودم متکی نیستم. اینجا، من به دانش جامعهای که از نظر مالی، نسبت به ان نرمافزار استقلال دارد هم متکیام. اینجا دقیقا همان جایی است که راهکار شما (وجود نهاد «مستقل» برای ارزیابی صحت عملکرد برنامهها) نمیتواند جوابگو باشد.
در نهایت هم دوباره اشاره میکنم که شما، گناه تفکر متنباز و پروانههای شل را به پای کسانی نوشتید که از اساس در مسیری گام بر میداشتند که نرمافزار آزاد تولید شود و آزاد باقی بماند. پروانههای کپیلفت اجازه بهرهکشی نمیدهند (اگر کسی نقض کند شرایط پروانه را، میتوان شکایت کرد) در حالی که پروانههای شل مثل MIT اساسا درست شدهاند که بشود برنامه را انحصاری کرد. اما شما که خودت روی پروژههایی با پروانههای شل مشارکت میکنی، از نگرانیات برای بهرهکشی مینویسی و آن را بهانهای میکنی برای زیر سوال بردن کسانی که اتفاقا برای پرهیز از این مساله، راهکار مشخص دارند.
مشارکت روی پروژههای MIT بد نیست. به هر حال، آن پروژه هم یک پروژه آزاد است. اما اگر کسی رفت روی MIT مشارکت کرد و بعد به خاطر استفاده مجانی از مشارکتاش در یک پروژه تجاری شاکی شد، خوب است که بداند از کجا خورده است. نقدها هم برای آگاه کردن افراد است که اگر فردا غافلگیر نشوند. نقد MIT را بر سر MIT بکوبید نه بر سر FSF و گنو و کپیلفت.
باز هم از این که در این باره نوشتی، هم ممنونم و هم خوشحال. نوشتن، نقد کردن و نقد شدن در فضایی خارج از شبکههای اجتماعی (چه آزاد چه غیر آزاد) به رشدمان کمک میکند.