ننگ تیر ۹۹ - بخش دوم: پس از مجمع

این فرسته، بخش دوم روایت من از برشی ننگین از تاریخ جامعه نرم‌افزار آزاد در تیر ۹۹ است؛ برشی حاوی دروغ، توهین، فحاشی و هوچی‌گری.

ادامه از: بخش اول - پیش از مجمع

مجمع و پس از آن

۲۳ تیر ۹۹، مجمع عمومی انجمن نرم‌افزارهای آزاد/متن‌باز تشکیل می‌شود. بنا به نگرانی‌هایی که هم ما و هم دیگران داشتند، تمام تلاش دوستان بر این بود که این جلسه به صورت زنده در اینترنت پخش شود. این کار لازم بود تا هم فرایند برگزاری و رای‌گیری به صورت شفاف انجام شود و هم اینکه احتمال انتشار شایعات و روایت‌های بی‌پایه و اساس درباره اتفاقات داخل جلسه به حداقل برسد. در همان جلسه، تلاش‌هایی برای وارد کردن نام چند نفر به فهرست افراد دارای حق رأی انجام شده بود که با ایستادگی گروهی از حاضران و تهدید به ترک جلسه به شکست انجامید.

مجمع برگزار و هیات مدیره جدید به همراه بازرس انتخاب شدند. اکثریت هیات مدیره به کسانی رسید که لااقل تردید جدی بر فعالیت‌شان در فضای نرم‌افزار آزاد وجود نداشت. شرایط طوری بود که اگر چند رأی بیشتر وجود می‌داشت، حتی دو کرسی دیگر هم می‌توانست به راحتی به افرادی از این دست برسد و انجمن به طور کامل در دست افراد نزدیک به بدنه جامعه قرار بگیرد. اما به لطف تحریم طرف دیگر، این اتفاق رخ نداد.

به هر ترتیب، فارغ از اینکه داخل جلسه مجمع چه گذشت، افراد منتقد و محورهای انتقادی در فضای اجتماعی به کل تغییر کرد. یکی از اولین واکنش‌ها شاخص به این انجمن، توسط فرود غفوری انجام شد. فرود غفوری در توییتی اعلام کرد که «با خوندن این اساسنامه، به صورت کامل هر گونه ارتباطی رو با جامعه نرم افزار آزاد ایران قطع میکنم، و از این به بعد به هیچ عنوان ارتباطی با این گروه و کلیه فعالیتهایی که انجام میده نخواهم داشت.».

توییت فرود غفوری و قاتی کردن جامعه و انجمن

این حرف آن‌قدر عجیب بود که نه تنها من، بلکه افراد دیگری از جمله سوشا مصلح و بهداد عابدی را به واکنش واداشت که چرا به خاطر داشتن نقد و زاویه با «انجمن نرم‌افزار آزاد»، فرود می‌خواهد ارتباطش را با «جامعه نرم‌افزار آزاد» قطع کند. متأسفانه تصویری از پاسخ فرود در دست ندارم اما خوب به خاطر دارم که در پاسخ به یکی از همان واکنش‌ها، باز هم انجمن را جامعه خطاب کرد بود. شاید تصور شود که فرود تنها یک اشتباه لپی کرده باشد اما نظر به سابقه فرود، چنین تصویری بعید است. سال ۹۸، فرود غفوری به ارائه/مقاله من درباره تفاوت‌های نرم‌افزار آزاد با متن‌باز، بدون اینکه مشخصاً و به طور مستند و مستدل به مشکلات مطالبی که گفته بودم بپردازد تلاش کرد که بگوید حرف من اشتباه است. در همان بحث‌ها که از توییتر پاک شده است، فرود آمد و گوگل کروم را یک نرم‌افزار متن‌باز و غیرآزاد معرفی کرد +. بعدتر هم مشخص شد تفاوت نرم‌افزار آزاد با کپی‌لفت را نمی‌داند و این دو را معادل هم در نظر گرفته است. لذا این‌گونه درهم‌گویی از فرود غفوری دور از انتظار نبود اما شاید بتوان این توییت را نقطه چرخش بحث‌ها در نظر گرفت. از این نقطه به بعد، نام این انجمن تبدیل شد به یک مساله؛ چیزی که تا پیش از این در هیچ بحثی مطرح نشده بود. تا پیش از این، هیچ‌کس (لااقل در فضایی که من در جریان بحث‌ها بودم) بحثی درباره این نکرده بود که انجمن نرم‌افزار آزاد با جامعه نرم‌افزار آزاد قاتی شود. به هر حال به مرور بحث بر سر نام انجمن به افراد دیگر هم تسری پیدا کرد. البته من به سهم خودم پاسخ‌هایی دادم که نقدی درباره‌شان دریافت نکردم.

یکی دیگر از محورهای کلیدی در بسیاری بحث‌ها، ناظر بر اساس‌نامه انجمن بود. بین همه آن‌ها، بندی که اشاره به ساماندگی اجتماعات کاربری داشت بیش از سایرین توجه را به خود جلب کرده بود. این نگرانی البته به شدت درست بود. اما مساله این بود که مدافعان حضور در انجمن نه تنها نگرانی‌شان درباره این بند کم‌تر از دیگران نبود بلکه حتی در مورد خودم می‌توانم بگویم که نگرانی‌ام درباره چنین چیزی، از اکثر اگر نگویم تمامی این منتقدین بیشتر بوده و هنوز هم هست. مایی که از حضور و فعالیت در انجمن دفاع می‌کردیم، بارها و بارها اعلام کردیم که یکی از اهداف ما، اصلاح بندهایی از اساسنامه انجمن بوده که یکی از این بندها، دقیقاً همین بند مورد بحث است. با این حال، ما به دفعات متهم می‌شدیم که خودمان را نماینده جامعه می‌دانیم و نگاه قیم مآبانه نسبت به جامعه نرم‌افزار آزاد داریم. حتی در مواردی طوری گفته می‌شد که گویی ما بودیم که این اساسنامه را نوشتیم. همان‌طور که بالاتر گفتم اصلاً نمی‌خواهم وارد این بحث بشوم که مواضع ما چه بود و مواضع منتقدین چه. می‌خواهم به عنوان نمونه گل‌درشت، به بحثی که به طور مشخص بین من و سمیر رحمانی شکل گرفته بود اشاره کنم.

سمیر رحمانی به دفعات من را مؤاخذه کرد و از من خواست که توضیح بدهم چرا خودم را قیم جامعه نرم‌افزار آزاد می‌دانم، چرا چنین چیزی در اساسانامه نوشته‌ام و چرا خودم را نماینده و تصمیم‌گیر برای جامعه‌نرم‌افزار آزاد می‌دانم. هر بار ضمن تکذیب چنین ادعایی، اشاره کردم که مواضع من درباره ضرورت استقلال جامعه نرم‌افزار آزاد چیزی است که پیش‌تر نیز درباره‌اش گفته و نوشته‌ام و چنین اتهاماتی لااقل به من نمی‌چسبد. اما نکته جالب این بود که بدون توجه به پاسخ من، سمیر این اتهام را بارها و بارها تکرار کرد. طوری که در بار سوم، چهارم و پنجم از ایشان خواستم که این اتهام را که پاسخ‌اش را داده‌ام تکرار نکند ولی تا بار ششم هم این کار صورت گرفت. این، یکی از بهترین مصادیق بی‌توجه منتقدین به پاسخ‌ها و مواضع افراد جبهه مقابل بود. از این دست مثال‌ها را به کرات می‌توان در خلال بحث‌ها در آن زمان یافت اما اینجا به همین مورد کفایت می‌کنم.

مورد جالب دیگر، مربوط به بهنام توکلی می‌شود. اولین واکنش بهنام در روز برگزاری مجمع، آرزوی موفقیت در عین هشدار بود +. به نظرم بهترین واکنشی است که می‌توانست صورت بگیرد. اما به فاصله کوتاهی از اتاق فرمان به بهنام خبر می‌دن که این انجمن ربط داره به ماجرایی که در گذشته بین ایشان و افرادی دیگر شکل گرفته بود. از اینجا به بعد فاز صحبت بهنام تغییر می‌کند. چیزی که از توییت اول بهنام می‌خواهم وام بگیرم این است که می‌گوید «بارها و بارها از این که اسم این گونه فعالیت‌ها به «سازمان فناوری اطلاعات ایران» چسبیده باشه ضربه خوردیم ولی درس عبرتی نمیشه!» بهنام و دوستان‌اش این تجربیات مکرر را چند بار به صورت مکتوب منتشر کرده‌اند؟ منی که بعدتر وارد این جامعه شده‌ام، آیا منبعی غیر از روایت‌های یک‌طرفه این دوستان دارم برای فهم تجربیات گذشته؟ کسانی که از این به بعد وارد جامعه نرم‌افزار آزاد می‌شوند، جز روایت‌ها شفاهی و طبیعتاً ناقص، آن هم در فضاهایی محدود که امکان شنیدن پاسخ طرف مقابل در آن نیست، چه راهی برای فهم ماجراهای گذشته دارند که «درس عبرت» بگیرند؟ پاسخ این است که هیچ مطلبی وجود ندارد. افراد باید به روایت یک‌سویه این دوستان اعتماد کرده و آن را بپذیرند.

اما پرداختنم به بهنام به خاطر اتفاق مهم‌تری است. من در جایی و به دلیل مجموعه‌ای از مشاهدات و تجربیاتم در طول سالیان گذشته، رفتارهای یک سری افراد را در خلال انتقاد به انجمن و حضور در آن، تعبیر به پدرسالاری کردم. در موارد متعددی در توییت‌های همان روزها (هم قبل از گفته من و هم به‌خصوص بعد از آن) به عریانی کامل می‌توان این نگاه را دید اما جزئیات این بحث را باید جای دیگری باز کنم. این گفته من ظاهرا برای بهنام سنگین تمام شد. بیایید نگاهی به توییت بهنام توکلی در واکنش به این گفته من بیندازیم.

توییت تحقیر آمیز و دروغ بهنام توکلی

نه از نگاه من، بلکه از نگاهی افراد دیگری از جمله یک نفر که زیر همان توییت نظر داده است، این توییت نگاهی تحقیرآمیز دارد. من از افراد مختلفی خواستم این توییت را طوری برای من بخوانند که تحقیرآمیز به نظر نرسد و در هیچ موردی نتوانستم چنین خوانشی از آن به دست آورم. در کنار تحقیرآمیز بودنش، این توییت نگاهی شبیه به نگاه بالاخدمتی/پایین‌خدمتی دارد. بهنام که سابقه طولانی دارد، سابقه ظاهراً کوتاه را به عنوان ابزاری برای سلب مشروعیت از گفته من به خدمت می‌گیرد. نه در اینجا و نه در هیچ جای (عمومی) دیگری، نقدی از سوی بهنام به حرف‌هایم نیافتم. بماند که همان زمان، سه سال از حضور من در جامعه می‌گذشت. از این سه سال، دو سال از همه چیزم برای نرم‌افزار آزاد زده بودم. طی آن مدت، در برگزاری بسیاری جلسات لاگ تهران، دورهمی گنو و جشن روز آزادی نرم‌افزار، نقش محوری داشتم. اما خوب «مدتی پیش» با نرم‌افزارهای آزاد (و نه حتی با ایده و فلسفه‌اش) آشنا شدم و این‌ها مطلقاً اهمیتی ندارند. اصلاً هم مهم نیست که من چرا چنین چیزی را گفته‌ام. باید با تحقیر گوینده، بحث را از متن به حاشیه برد.

اما باز هم اجازه دهید جلوتر برویم. بهنام، ادعای عجیبی را مطرح می‌کند: «از اولین روز به هر فعالی که می‌شناختم پیام داده که آقا شماها چرا فکر می‌کنید صاحب کامیونیتی هستید.» این، دروغ محض است. بهترین شاهدش هم استفاده از عبارت مطلق است‌: «اولین»، «به هر فعالی». من همان زمان این را تکذیب کردم اما باز به جهت اطمینان چند مرتبه از همه افرادی که می‌توانستند مصداق «هر فعالی» که ایشون می‌شناخته باشند خواستم که بیایند و تصویر پیام من را بدون ملاحظه منتشر کنند. حتی این درخواست را چند هفته پیش هم دادم اما هیچ‌کس چیزی منتشر نکرد. دلیلش هم روشن است: چنین پیامی هرگز وجود نداشته که بخواهد منتشر شود. شباهت اشاره کردن به ۲۹ حساب کاربری دیگر زیر آن توییت به دعواهای چاله‌میدانی هم اصلاً به کنار؛ ادویه‌ای‌است روی این آش به شدت شور.

یک سال گذشته است و نه توکلی مصادیقی ارائه کرده است و نه کسی از آن «هر فعالی» که او می‌شناخته تصویری از پیام‌ها رو کرده‌اند. همان ایام توکلی در پاسخ به درخواست کاربر دیگری برای ارائه مستندات می‌گوید + که «صحبت‌های شفاهی یا داخل دایرکت رو نباید منتشر کرد. اخلاقی نیست!» بهنام می‌گوید « برو از سمیر بپرس و بقیه بچه‌ها دونه دونه». من با سمیر رحمانی هیچ بحث شفاهی یا خصوصی‌ای نداشته‌ام. تمام بحث‌های ما روی توییتر و بعدتر روی ماستودون بوده است. همه هم عمومی بوده‌اند. آن تک تک بچه‌ها را هم نمی‌شناسم که بتوانم نظری بدهم. مساله این جاست که اگر حتی به کسی چنین چیزی گفته باشم، عمومی گفته‌ام و نه خصوصی. اما همان‌طور که حدس می‌زنید، مهم نیست که من اصلاً چنین چیز گفته باشم یا نه. بهنام توکلی سند است ولو اینکه دروغ آشکار گفته باشد. مثالش را هم می‌توانید در حمایت تمام قد محسن پهلوان‌زاده + از دروغ‌گویی بهنام توکلی ببینید.

این موارد را به عنوان گل‌درشت‌ها اشاره کردم. اما در کنار این‌ها، موارد دیگری از اتهام، توهین و حتی فحاشی‌های رکیک را می‌توان دید. مثلاً محسن پهلوان‌زاده به سبک و سیاق خاص خودش تلاش کرد من را نوچه تشکری نشان دهد و داشتن ارشد علوم سیاسی را عامل منفی درباره من و به معنای ارتباطم با دولتی‌ها معرفی کرد. او حتی در ادامه تلاش‌ها گذشته‌اش، با دروغ و تحریف، تلاش کرد ضمن نادیده گرفته فعالیت‌هایم در جامعه نرم‌افزار آزاد، من را شخصی معرفی کند که دنبال گدایی پول دولتی هستم. (درباره محسن پهلوان‌زاده باید مطلبی مستقل بنویسم.) بهداد عابدی، زمانی که داشت از استعفای اعضای منتخب هیات مدیره می‌نوشت، به طور مشخص اشاره کرد من هنوز از انجمن استعفا نداده‌ام. این در حالی بود که من سمتی در انجمن نداشتم که بخواهم استعفا بدهم. این را هم دو بار به او تذکر دادم اما توجهی نکرد. البته ماه‌ها بعد از یک بحث طولانی پذیرفت و عذرخواهی دیرهنگام و بی‌اثری انجام داد که تا به امروز، تنها مورد عذرخواهی به خاطر اشتباهات در آن زمان است. مجموعه این اقدام‌ها و بسیاری اقدام‌ها دیگر فضایی را فراهم آورده بود که انجام بحث منطقی و مستدل، پرهزینه و ناممکن و محیط برای زدن اتهام‌های بی‌اساس، توهین و حتی فحاشی‌های رکیک، ایمن شده بود. مثالش توییت حاوی فحاشی‌های بسیار رکیک آرش حقیقت + است که البته بعداً بدون عذرخواهی، پاکش کرده است (غافل از اینکه از بایگانی وب در امان نیست).

توییت آرش حقیقت حاوی فحاشی رکیک

ممکن است کسی بگوید حالا این آرش حقیقت مگر کیست. مگر افراد، مسئول غلط‌های دیگران هستند؟ می‌توان به این بحث پرداخت که مسئولیت مظالمی که پس از ایجاد آشوب و بلوا روا داشته می‌شود بر عهده کیست. می‌شود بحث کرد که اگر کسی فضا را به هم ریخت و تلاشی برای جلوگیری از به انحراف کشیده شدنش نکرد یا اگر به انحراف کشیده شد از آن تبری نجست و مسیرش را جدا نکرد، تا چه حد می‌تواند از خودش سلب مسئولیت کند. اما در این مورد هم اصلاً نیازی نیست که خیلی بخواهیم در بحث و استدلال عمیق شویم. واقعیت این است که در مواردی، کسانی مثل بهنام توکلی یا حتی افراد دیگری نظیر محمدرضا توکلی صریحاً به صورت کلامی و یا غیر کلامی، اقدام به توهین و فحاشی یا ترویج‌شان کرده‌اند.

توییت توهین‌آمیز محمدرضا توکلی

محمدرضا توکلی یک بار در همان ایام + می‌گوید که «ما نه فحش دادیم نه بی‌احترامی». توییت بالا + دقیقاً یک روز پیش از این حاشاست که ظاهراً در قاموس و چهارچوب‌های اخلاقی ایشان، مصداق فحاشی و بی‌احترامی نیست. پیگیری توییت‌ها و مواضع ایشان درباره انجمن البته جالب ولی خارج از حوصله این مقاله است.

توییت دیگری + در آن روزها به شدت پسندیده و بازنشر شد که حاوی ویدئویی موهن علیه انجمن و کسانی بود که قصد اصلاح داشتند. این توییت توسط افراد متعددی از صالح سوزنچی گرفته تا بهنام توکلی پسندیده و بازنشر شد. بهنام توکلی + و پیام صادری (نویسنده توییت) + محتوای این توییت را توهین به شخص خاصی نمی‌دانند و فکر می‌کنند چون به کسی خاصی اشاره مستقیم نکرده‌اند، کسی نباید آن را به خودش بگیرد.

این‌ها، تنها گوشه‌ای از تلاش‌های مخرب برای ناامن کردن فضای گفتگو و امن کردن فضای فحاشی و توهین بود. این آقایان، نه تنها مسیرشان را از این اقدام‌ها جدا نکردند که بخشی از ترویج و تهییج آن بودند. گشت و گذاری بین توییت‌های آن روزها تصویر کامل‌تری به دست می‌دهد. توییت‌های بسیاری هستند که پاک شده‌اند. بخشی از آن‌ها در بایگانی وب (web.archive.org) موجود هستند. اشاره به تک تک این موارد هم آزاردهنده است و هم بعید می‌دانم برای ترسیم بهتر شیوه فضاسازی در آن روزها ضرورت داشته باشند. لذا به همین موارد بسنده می‌کنم.

این وسط، بحث‌های دیگری هم بود. مثلاً انتقادات عجیبی وجود داشت که ساز و کار عضوگیری در انجمن را تشبیه به شورای نگهبان می‌کرد. پاسخ‌ها هم داده شد اما مطابق موارد دیگر، کسی منتظر پاسخ نبود. این ساز و کار اولاً شفاف بود و ثانیاً عقل سلیم بر وجود آن حکم می‌کرد تا افراد بی‌ربط به نرم‌افزار آزاد وارد انجمن نشوند. منتقدان هرگز به این سؤال پاسخ ندادند که اگر بدون وجود چنین ساز و کاری، افراد غیر مرتبط با نرم‌افزار آزاد وارد انجمن شوند، واکنش‌شان چه خواهد بود.

مورد دیگر، تغییر موضع و مطالبات بود. به عنوان مثال سوشا مصلح که تنها مقاله انتقادی پیش از مجمع را نوشته بود، مطالبه‌اش به تغییر نام انجمن تقلیل می‌یابد +. بهنام توکلی که آرزوی موفقیت کرده بود، انگشت وسط به کسانی نشان می‌دهد که قصد اصلاح همان انجمنی را دارند که بهنام، منتقد بانیان‌اش بود. بسیاری کسانی که از اساس با وجود نهاد حقوقی مشکل داشتند بحث‌شان این می‌شود که نام انجمن را عوض کنید. این در حالی است که اعضای انجمن اعلام کرده بودند که تغییر نام را در کنار قول‌شان برای اصلاح اساسنامه در دستور کار قرار خواهند داد. (من البته مخالف تغییر نام بودم و نه اینکه بگویم هرگز تغییر نام نباید صورت بگیرد.)

خلاصه اینکه از روز مجمع تا زمان انتشار عریضه، یک مقاله نوشته نشد که چرا وجود انجمن یا ورود به انجمن و تلاش یا حتی اندیشیدن به اصلاح انجمن، میوه ممنوعه جامعه نرم‌افزار آزاد است. بارها و بارها از منتقدین خواستم که نظرات‌شان را یک جا مکتوب کنند. جالب‌ترین واکنش را سمیر رحمانی گرفتم که گفت شان وبلاگش بالاتر از آن است که بخواهد درباره چنین چیزی در آن بنویسد. معنای این حرف روشن است. ما هر چه می‌گوییم باید بپذیرید. ما نیازی به طرح استدلال و شواهد نداریم. ما خودمان دلیل و سند هستیم. مایی که باید سؤال بپرسیم و به صلابه بکشیم. کار ما پاسخ دادن و استدلال کردن نیست. ما حکم می‌کنیم و شما اطاعت!

بارها درخواست شد که لااقل شش ماه فرصت بدهید ببینیم عمل‌کرد این هیات مدیره جدید چیست. اما ظاهراً چنین گزینه اصلاً روی میز نباید می‌بود. فشارها تا جایی بود که یک روز پس از برگزاری مجمع، اعضای منتخب استعفا دادند. یکی از کارهای خوب این بود که این دوستان استعفای خود را با صدور یک بیانیه + اعلام کردند. در این بیانیه تصریح شده که این افراد تعهد داده بودند در صورت عدم توانایی برای تحقق وعده‌ها، استعفا دهند اما این تعهد توسط مخالفان پذیرفته نشد. اشاره شده است که با فعالیت کوتاه‌مدت این افراد هم موافقت نشد. یعنی مخالفان حاضر نشدند حتی شش ماه زمان بدهند تا مشخص شود این‌ها می‌توانند کاری کنند یا خیر.

به هر ترتیب، فرصت اصلاح اساسنامه یا نام یا هر چیز دیگر از دست رفت. فرصت بررسی، کشف و انتشار عمل‌کرد احتمالی و پنهانی هیات مدیره قبلی (که مدعی بودند انجمن در آن دو سال پیش از مجمع تیر ۹۹ فعالیتی نداشته است) از دست رفت. تنها فرصت جامعه نرم‌افزار آزاد برای تسلط یافتن بر انجمنی که ممکن است روزی بخواهد نقش قیم و سیاست‌گذار برای جامعه نرم‌افزار آزاد پیدا کند، از دست رفت!

ادامه: بخش سوم - عریضه و جمع‌بندی